پژوهش های مدیریت پروژه و ساخت :: مدیریت پروژه و ساخت

ابزار وبمستر

Bootstrap Example

تصوير ثابت

W3Schools

عضويت در خبرنامه ايـميـل - عضويت پس از کليک بر روي لينک فعال سازي که براي شما ارسال خواهد شد تکميل مي شود

پشتيباني شده با گوگل

پژوهش های مدیریت پروژه و ساخت


خلاصه مهمترین یافته های پژوهشی مدیریت پروژه:

برای جستجو کلید واژه میتوانید از کلید F3 استفاده کنید.


📘در راستای تغییر پارادایمی که در حوزه دانش مدیریت پروژه به عمل آمده است و با توجه با تاکید بر پارادایم نرم مدیریت پروژه، توجه محدودی به ویژه در سال های اخیر به موضوع ارتباطات در مدیریت پروژه شده است. اما به طور کلی در حوزه مدیریت پروژه توجه ما عمدتا معطوف به مدلی از ارتباطات است که بر مبنای مدل ارائه شده از سوی کلود شنون و وارن ویور استوار است و بیش از 60 سال است در کتب مدیریت مورد استفاده قرار می گیرد (شکل بالا). و در نظریات جامعه شناسی از این مدل به عنوان مدل کلاسیک ارتباطی یاد می کنند. در این مدل نگاه به ارتباطات، نگاهی کاملا فیزیکی بوده و به عبارتی ارتباطات نقش انتقال فیزیکی اطلاعات را بر عهده دارد. به طور کلی نظریات بعدی جامعه شناسی دو نقد عمده را متوجه این مدل کردند، اول آنکه این مدل به ویژگی بازتابی، دایره ای و برگشتی ارتباطات توجه چندانی ندارد و دوم آنکه عناصر معنایی را در ارتباطات نادیده می گیرد.


📘بسیاری از تحقیقات مدیریت و مدیریت پروژه ارتباط را به عنوان ابزاری در جهت تاثیر گذاری و تغییر در مخاطب عنوان می کنند. به موازات و به تبع این تعریف در حوزه آکادمیک، ما شاهد استفاده عملی گسترده از این رویکرد در زمینه های اجرایی و عملیاتی گرایش های متعدد مدیریتی، حتی مدیریت منابع انسانی و به ویژه مدیریت پروژه هستیم و هر روزه با آن مواجه می شویم. این نوع ارتباط دقیقا همان تعریفی است که جامعه شناسی امروز به کنش راهبردی، با هدف نفوذ و اعمال قدرت می دهد. ارتباطی که هرگونه فعالیت مشارکتی را دچار چالش های فراوانی می کند. به عنوان مثال، هورن و ویتی (2015) در تحقیقی با عنوان "نشانه های دگماتیسم: چشم اندازی هایدگری از چگونگی انحراف جهان پروژه توسط مصنوعات"، در گذر از پارادایم مدرن به پاردایم هایدگر نشان میدهند که چگونه در بسیاری از موارد استفاده از نرم افزار ها و تکنیک های مختلف برنامه ریزی و تحلیل در مدیریت پروژه، صرفا با هدف تاثیر گذاری بر سایر ذینفعان از طریق مغلوب کردن آنها با حجم وسیع داده ها به کار گرفته می شوند و نه انعکاس واقعیات.


📘به موازات انتقادها از سیستم انجام پروژه، رکود اقتصادی در سال 1920 موجب شد تا انتقادها از اقتصاد مدرن که توسط آدام اسمیت  بنیان گذاشته شده بود و در آن تاکید بر خصوصی سازی کامل می شد افزایش یابد. کینز و با تاکید کمتری اقتصاد دان های نئولیبرال بر اهمیت مداخله محدود دولت در اقتصاد تاکید می کردند، که این انتقادها نیز تاثیر چشمگیری بر روش تامین مالی و سیستم انجام پروژه داشته است و منجر به بروز پروژه های PPP  یا پروژه های مشارکت دولت و بخش خصوصی شده است.


📘بر اساس تحقیق جونز (2014)، هِیل (2009)،  و میهیک (2014) تفکیک دو مرحله طراحی و ساخت منجر به افزایش بروکراسی، زمان، و هزینه پروژه می شود و همچنین کاهش کیفیت و افزایش روابط خصمانه و دعاوی را به دنبال دارد.به وضوح می توانیم تاثیر تفکر نوگرا (مدرن) در سیستم های سنتی انجام پروژه را مشاهده کنیم. تاثیر نگاه علم محوری که بر تخصص گرایی تاکید می کند و همچنین اصل تقسیم کار را به عنوان اصلی راهگشا در اقتصاد نوگرا بر می‌گزیند، به روشنی در معماری سیستم های انجام پروژه که بر تخصص گرایی و تقسیم مسئولیت ها به منظور اعمال کنترل های شدید اصرار دارد، قابل مشاهده است. این در حالی است که به صورت تاریخی پروژه های ساخت و ساز فاقد هرگونه تقسیم بندی حوزه طراحی از ساخت بودند.


📘 بر اساس تحقیق اندرسون و همکاران (2006):

-مهمترین عوامل به منظور تحویل نتایج پروژه در زمان و با هزینه مقرر عبارتند از: تعهد قوی به پروژه، مشارکت زود هنگام ذینفعان و ارتباطات قوی در پروژه.

در این تحقیق تاکید بسیاری بر اهمیت موضوع ارتباطات موثر به منظور کسب موفقیت میشود.


📘بر اساس تحقیق هندرسون(2004):

-مجموعه مهارت رفتاری"کدگشایی ارتباطی" مدیر پروژه (مطابق با مدل کلاسیک ارتباطی) تا 38 درصد بر رضایت تیم پروژه تاثیر گذار است.

-همچنین مهارت رفتاری"کدگذاری ارتباطی" مدیر پروژه (مطابق با مدل کلاسیک ارتباطی) تا 8 درصد بر رضایت، و 21 درصد بر بهره وری تیم پروژه تاثیر گذار است.


📘بر مبنای تحقیق زولچ(2014) مهمترین ویژگی های مدیر پروژه به منظور افزایش ارتباطات اثر بخش عبارتند از:

1-توان استفاده از انواع  سبک رهبری متناسب با شرایط.

2-توان جاری سازی اصل مشارکت به منظور ارتقاء اعتماد در تیم پروژه.

3-توان ایجاد چشم انداز به منظور ایجاد احساس معنا و هدف.

4- تاکید بر نقش بی بدیل زبان به عنوان مهمترین ابزار ارتباطی.


📘مهمترین یافته های تحقیق مادولونی (2017) در رابطه با ذینفعان ثانویه پروژه به شرح زیر است:

1-تاکید بر ویژگی های منحصر به فرد و همچنین آمار بالای پروژه های بزرگِ ناموفق (از هر 10 پروژه، 9 پروژه از دستیابی به اهدافش باز مانده است).

2-پروژه های بزرگ به دلیل منافع سیاسی و اقتصادی که دارند، ذینفعان کلیدی را ترغیب می کنند تا بدون در نظر گرفتن منافع سایر ذینفعان به هر نحو ممکن آنها را توجیه پذیر کنند.

3-تاکید بر تغییر رویکرد از "مدیریت ذینفعان" به "مدیریت برای ذینفعان" به منظور برآورده کردن معیارهای اخلاقی و توسعه پایدار به ویژه در جنبه های اجتماعی و زیست محیطی.

4-در ادبیات مدیریت پروژه به ویژه در حوزه پروژه های بزرگ، در فاز های آغازین عمده تمرکز بر ذینفعان اولیه (ذینفعانی که بر منابع کنترل دارند) است، و ذینفعان ثانویه (جامعه محلی) با وجود اینکه می توانند نقشِ مهمی در موفقیت و تحقق منافع پروژه داشته باشند نادیده گرفته شده اند.


📘جفری پینتو در سال 2016 به بررسی افکار انتقادی پیتر موریس نسبت به رویکرد مدیریت پروژه استاندارد شده در PMBOK و تاثیر این افکار بر جامعه مدیریت پروژه پرداخته است. در همین چارچوب پیتر موریس الگوی MOP را برای مدیریت پروژه ارائه می دهد.

-بر اساس الگوی مدیریت پروژه پیتر موریس مراحل پروژه به ترتیب عبارتند از فاز مفهومی، فاز امکانسنجی، فاز تعریف، فاز اجرا، فاز پایانی و عملیات.

-از نگاه پیتر موریس در مرحله تعریف، نگاه استاندارد شده مدیریت پروژه بافت وسیعتری را که پروژه در آن قرار دارد و شامل ذینفعان و راهبردهای کلان میشود نادیده میگیرد.

-بر اساس این الگو بر اهمیت مشارکت مدیر پروژه در مرحله تعریف پروژه تاکید میشود.

-همچنین در این تحقیق به لیستی از تحقیقاتی اشاره شده است که با پیروی از پیتر موریس بر اهمیت موضوع ذینفعان در فرآیند امکانسنجی و تعریف پروژه تاکید میکنند.


📘مقایسه سیستم انجام پروژه در چین (طراحی- مناقصه-ساخت) و استرالیا (طرح و ساخت) بر مبنای تحقیق یانگ (2015):

-شرکت های استرالیایی معمولا از تعداد زیادی پیمانکاران جزء برای بخش های مختلف کار استفاده می کنند. اما این موضوع در مورد شرکت های چینی صادق نیست به همین سبب این شرکت ها هزینه و وقت کمتری را برای هماهنگی صرف می کنند.

-بین تحلیل ریسک و مدیریت ذینفعان ارتباط نزدیکی وجود دارد. افزایش تعداد ذینفعان موجب افزایش ریسک های پروژه می شود. در سیستم غیر متمرکز اجرای پروژه در کشور استرالیا، ریسک های بیشتری از ناحیه ذینفعان متوجه پروژه می شود.

-در کشور چین تاکید بیشتری بر ریسک های اخلاقی پروژه می شود و در کشور استرالیا، شهرت و موقعیت مورد تایید واقع میشود.

-از نقطه نظر کاهش ریسک، افزایش ارتباطات بین ذینفعان داخلی موجب تسهیل فرآیند طراحی و ساخت ساختمان در هر دو کشور می شود.


📘پژوهشی که از سوی آدنفلت به انجام رسیده است نشان میدهد:

1-پروژه های چند ملیتی به دلیل پراکندگی جغرافیایی زیر پروژه ها، و همچنین تفاوت های فرهنگی و زمینه ای دچار کسست ارتباطی هستند.

2-همچنین در این نوع از پروژه ها، مدیر پروژه به عنوان گلوگاه ارتباطی بین بخش های مختلف پروژه عمل کرده و این به خودی خود مشکلات ارتباطی فراوانی را ایجاد می کند.

3-نتایج تحقیق نشان می دهد که ارتباطات موجب ارتقا به اشتراک گذاری دانش می شود و زمینه دانشی مشترک مجددا موجب تقویت ارتباطات می گردد و این چرخه ادامه می یابد.


📘پژوهشی که از سوی یانگ در سال 2015 انجام شده است نشان میدهد:

1-تعریف پایدار و با کیفیت از ملزومات پروژه تاثیر میانجی مثبتی بر کاهش تعارضات بین ذینفعان پروژه دارد. همچنین کاهش تعارضات تاثیر زیادی بر عملکرد پروژه خواهد داشت.

2-تعریف پایدار و با کیفیت از ملزومات پروژه تاثیر میانجی چشمگیری بر مزیت محصول دارد. همچنین مزیت محصول تاثیر چشمگیری بر عملکرد محصول خواهد داشت.

3- تعداد گروه های درگیر در پروژه نقش تعدیلگر بین تعریف پایدار و با کیفیت از ملزومات پروژه و عملکرد بازار و پروژه دارند.


📘بر اساس تحقیقی که در کشور چین به عمل آمده است میزان تفاوت نگرش "بخش خصوصی"، "دولت"، و "جامعه" به 35 عامل موفقیت شناسایی شده در فرآیند امکانسنجی و تعریف پروژه به شرح زیر است :

1-بین بخش دولتی و خصوصی در اهمیت 12 عامل موفقیت پروژه تفاوت معناداری وجود دارد.

2-بین بخش دولتی و جامعه در اهمیت 4 عامل موفقیت پروژه تفاوت معناداری وجود دارد.

3-بین بخش خصوصی و جامعه در اهمیت 6 عامل موفقیت پروژه تفاوت معناداری وجود دارد.

-بنابرین بخش دولتی نمی تواند نماینده تمام عیار عموم جامعه باشد و نیاز است تا همه ذینفعان در تعریف معیارهای موفقیت پروژه مشارکت کنند. این یافته ها از سوی تحقیقات نظری در حوزه فلسفه سیاسی نیز مورد حمایت قرار میگیرد.


📘در حوزه مدیریت ذینفعان 2 رویکرد قابل شناسایی است. رویکرد ابزاری(Instrumental theories) و رویکرد هنجاری (Normative theories). در رویکرد ابزاری مدیریت ذینفعان متمرکز بر ذینفعانی است که می توانند موفقیت پروژه را به نحوی تحت تاثیر قرار دهند بنابراین توجه به آنها بیشتر رویکردی سیاسی، و در جهت حفظ منافع مالکان پروژه است. این در حالی است که در رویکرد هنجاری بیشتر ابعاد اخلاقی مطرح است و تلاش می شود تا کلیه ذینفعانی که از پروژه تاثیر می پذیرند مشارکت داده شوند و مورد توجه قرار گیرند (Hayes)


📘در باب شکل گیری نظریه دو منطق متمایز قابل شناسایی است. در رویکرد قیاسی گزاره های مشاهده پذیر تجربی و پژوهش پذیر از نظریه های کلی با در نظر گرفتن قواعد تناظر استخراج می شوند و مورد آزمون تجربی قرار می گیرند. اما در منطق استقرایی جریانی معکوس طی می شود. در این بین ما شاهد نوعِ جدیدی از نظریه پردازی و درک جهان به ویژه جهان اجتماعی هستیم، بر این اساس فهمیدن نه استقرایی است و نه قیاسی بلکه رویکردی هرمنوتیکی بر آن غالب است. به این معنا که در روش هرمنوتیک جز و کل از یکدیگر جدا نیستند و تنها در ارتباط با یکدیگر قابل فهمند. این در حالی است که هایدگر پا را فراتر از این گذاشته و معتقد است که فهم انسان از محیط پیرامونیش حاصل "در-جهان-بودگی" و نوعی گشودگی مقدم است. به عبارت دیگر هیچ مرز مشخصی بین انسان (سوژه) و جهان پیرامون (ابژه) نمی توان قائل بود، و این مرز بندی ساخته خود ماست. در حقیقت این رویکرد نوعی به چالش کشیدن دوگانه سوژه-ابژه دکارتی است که قرن هاست مبنای معرفت شناسی را تشکیل داده است.


📘رویکرد مناسب معرفت شناسانه و روش شناسانه در پژوهش های مدیریت پروژه سالهاست که مورد نقد و باز اندیشی است. مجموعه مقالات موضوع ویژه که تحت عنوان باز اندیشی مدیریت پروژه در سال 2006، در مجله IJPM و سال 2016، در مجلهIJMPB را باید نقطه عطفی در این زمینه محسوب کرد. به طور خلاصه دو دلیل را باید از جمله عواملی دانست که باز اندیشی در رویکردهای معرفت شناسانه و روش شناسانه مدیریت پروژه را به یک ضرورت دائمی مبدل کرده اند. اول آنکه فهم هستی شناسانه ما از مدیریت پروژه همواره در حال تغییر و تکامل بوده است. و دوم آنکه دستاورد های بشری جدید در حوزه فلسفه علم، رویکرد های معرفت شناسانه و روش شناسانه را در همه حوزه های دانش بشری تحت تاثیر قرار داده اند و دانش مدیریت پروژه نیز از دامنه این تغییرات مستثنی نبوده است. تحت تاثیر نظام معرفت شناسانه کانت، هایدگر، و ویتکنشتاین، رویکرد معرفت شناسانه در مدیریت پروژه بر میدان عمل(Practice)  و داده های حاصل از میدان تاکید میکند، و نگاه پدیدارشناسانه را ترویج مینماید.


📘زیک (2015) عنوان می کند که ارتباطات پروژه عمدتا به عنوان تحویل به موقع و مناسب اطلاعات مرتبط با پروژه نگریسته می شود، و معتقد است این نوع نگاه موجب بی توجهی به ضرورت طبیعی و انسانی، ارتباطات در پروژه می شود. در همین راستا در تحقیقی که از سوی آدنفلت (2009) به انجام رسیده است، متن پاسخ مصاحبه شوندگانی که در تحقیق عنوان شده است، به خوبی بیانگر این واقعیت است که ارتباطات تنها به معنای انتقال اطلاعات (از طریق ابزارهای الکترونیکی) نیست و کنش ارتباطی اعضای تیم پروژه (از طریق حضور فیزیکی) شرایط مشارکت کنندگان را به طور بنیادی متحول می کند.


📘واژه شناسی و معنا شناسی لغات حوزه های پیچیده ای هستند که حتی دامنه آن تا فلسفه زبان نیز کشیده می شود. زبان پدیده ای اجتماعی و بین الاذهانی است که ماهیتی پویا دارد، بنابراین واژگان معنای خود را در تعاملات پیچیده بین افراد و گروه های اجتماعی به دست می آورند. واژه Stakeholder در زبان فارسی به ذینفع ترجمه شده است. اگر واژه "ذی" را به معنای "دارنده" یا "صاحب" در نظر بگیریم، می توان این واژه را به صورت تحت الفظی به صاحبان سود و یا منفعت ترجمه کرد. ارائه چنین برداشتی از این واژه بیشتر منعکس کننده نوعی سود و منفعت است که به صورت مثبت از پروژه پدید می آید. این تعریف با تعریف ارائه شده از سوی فریمن، به عنوان بنیان گذار نظریه ذینفعان تطابق ندارد، فریمن (1984) در کتابش با عنوان: "مدیریت راهبردی: یک رویکرد ذینفع محور" ذینفع را اینچنین تعریف میکند:" هر گروه یا فردی که می تواند بر دستیابی سازمان به اهدافش تاثیر بگذارد و یا از آن تاثیر بپذیرد" در تعریف قدیمی تری که از واژه ذینفع از سوی موسسه تحقیقاتی استندفورد در سال 1960 ارائه شده است، ذینفع اشاره به افراد و گروه هایی دارد که از سازمان حمایت میکنند و برای حیات و موفقیت سازمان حیاتی هستند. واقعیت آن است که طیف وسیعی از ذینفعان، با هدف جلوگیری از، آسیب دیدن منافع، و حقوق فعلیشان، ذینفع پروژه محسوب می شوند و لزوما منافع مثبتِ مستقیمی را از پروژه حاصل نمیکنند، و یا حداقل چنین برداشتی را در ابتدا از پروژه ندارند. تا جایی که حتی واژه ذینفع از سوی برخی از مصاحبه شوندگان و محققان مورد نقد قرار گرفته است و واژه "ذی مدخل" به عنوان واژه جایگزین مناسب عنوان شده است.


📘پارادایم مشارکت در حوزه آموزش مدیریت پروژه و در چهارچوب تمایز بین دو رویکرد شناخته شده پژوهشی (pedagogy & andragogy) در قالب آموزش مشارکتی پروژه بروز و ظهور یافته است. بر این اساس ساختار سلسله مراتبی با ساختار تخت جایگزین می شود و روحیه نقادی، توان حل مسئله و مهارت های نرم  از طریق مواجه مستقیم و یا شبیه سازی پروژه های واقعی تقویت می گردد. حداقل از زمان فیلسوف معروف یونانی سوفوکولس (تراچینیایی، نوشته شده در430 سال پیش از میلاد) میدانیم که ما در حقیقت از طریق انجام دادن یاد میگیریم. بر این اساس دانشجویان فرا می گیرند تا با محیط هایی که دارای فاکتور های منحصر به فردی است چگونه مواجه شوند، و چگونه مشکلات را ساختار دهند و گام به گام حل و فصل نمایند، علاوه بر این فضای مشارکتی توان تفکر خلاق و نوآورانه را در آنها تقویت می کند.


📘بررسی های گسترده به عمل آمده نشان می دهند که تحقیقات در حوزه مدیریت پروژه دارای دو ضعف جدی هستند، اول آنکه بسیاری از تحقیقات دارای مبانی هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانه نادرستی میباشند، و دوم آنکه از "عمل" و "واقعیت های زمینه ای" پروژه دور افتاده اند. اگرچه این دو ضعف در نگاه اول مستقل به نظر می رسند، اما ارتباط گسترده ای با یکدیگر دارند. حلقه های اندیشه ای و نظری فعال در حوزه دانش مدیریت پروژه شامل: باز اندیشی مدیریت پروژه؛ انتقادی سازی پروژه؛ و مکتب اسکاندیناوی مدیریت پروژه و همچنین مجموعه مقالات مطرح شده در کنفرانس ها و بخشِ موضوعات ویژه مجلات برتر مدیریت پروژه از جمله مجله های: IJPM، IJMPB، PMJ، و...تلاش کرده اند تا با اتخاذ چشم اندازِ فلسفی و نظری عمیق، با این دو چالش و چالش های دیگر دانش مدیریت پروژه مواجه مبنایی مناسبی را داشته باشند، و جهت گیری آتی این رشته را به نحوی سامان دهند.


📘امروزه به واسطه مطالعات نظری و همچنین تجربیات گسترده بشری که با هزینه های فراوان به دست آمده است، همگان از آسیب هایی که قدرت متمرکز رسمی و مهار نشده می تواند در حوزه های گوناگون پدید آورد آگاهی دارند ، اما روابط قدرت تنها محدود به قدرت رسمی نیست. به عبارت دیگر، اگرچه امروز به وسیله تمرکز زدایی از قدرت رسمی توسط نهادها و ساز و کارها، موفق به افزایش کارایی و ثبات به ویژه در حوزه مدیریت شده ایم، اما آنچه دیروز در حوزه مناسبات قدرت رسمی شاهد آن بودیم به حوزه مناسبات قدرتِ غیر رسمی نقل مکان کرده است.

📘هابرماس معتقد است جامعه مدرن تحت سیطره معقولیتی است که تنها بر تحقق اهداف، متمرکز است. این ایدئولوژی تکنوکراتیک بر زندگی انسان مدرن سایه افکنده و جنبه های اخلاقی و معنوی توسعه فردی و اجتماعی را نادیده می گیرد. وی در مقابل معقولیت ابزاری که بر تحقق اهداف و ابزار کارآمد تاکید می کند، معقولیت ارتباطی را که به نوعی اجماع و بحث باز و مناظره است، معرفی می کند. البته او همچنان بر این نظر است که در عمل، ارتباطات را صاحبان قدرت در سازمان به نحو سازماندهی شده‌ایی به نفع معقولیت ابزاری تحریف می کنند.

📘در حوزه برنامه ریزی بنا بر گفته هابرماس(2001) بنیانگذار تئوری کنش ارتباطی، برنامه ریزی یک کار و عمل سیاسی است، عملی سیاسی که نتیجه گفتمان بین گروهای ذی نفع به منظور دستیابی به توافق در حوزه هدف گذاری و اجرا است. وی معتقد به تقسیم آگاهی و دانایی بین همه ی گروهای ذی نفع است، و اعتقادی به محصور شدن آن در (قفس آهنین برنامه ریزان) ندارد. بنابراین ضرورت برنامه ریزی گروهی که مبتنی بر حفظ منافع تمام گروهای ذی نفع به جای اولویت و تقدم یک گروه (حتی دولت) بر سایر گروها (ساکنان و بهره وران و شهروندان)، از ضرورت های برنامه ریزی معاصر است.

📘تحقیقی که توسط لی به انجام رسیده است نشان می دهد که مهمترین عامل انگیزشی درونی و بیرونی، به منظور افزایش تمایل به مشارکت به ترتیب لذت و شهرت است. این در حالی است که سایر عوامل انگیزشی نظیر پاداش های فردی و سازمانی در حاشیه قرار می گیرند (Lee, 2015). این نتایج به خوبی بیانگر این واقعیت است که پدیده مشارکت دارای ابعاد پیچیده روانشناسانه و فلسفی بوده و نیازمند تحلیل عمیقتری است.

📘آنچه به منظور بهبود مدیریت پروژه در عمل مورد نیاز است تحقیق بیشتر در مورد اینکه چه کار باید انجام داد و یا فراوانی استفاده از روش های مدیریت پروژه کلاسیک نیست. ما معتقدیم که اگرچه تلاش زیادی در حوزه مدیریت پروژه کلاسیک صورت پذیرفته، اما همچنان اطلاعات کمی در مورد مدیریت و حقیقت فعالیت پروژه ای داریم... به نظر می رسد نیاز است تا تغییر تئوریکی در رویکرد عقلانی-هنجاری معمول نسبت به فرد و عملکرد پروژه به سمت توسعه بیشتر که عمدتا بر اقدامات عملی، تجربه زیسته، کیفیت تعاملات اجتماعی، وابستگی های ارتباطی، کارکرد قدرت در بافت، هویت، و ارتباط بین افراد و ساختار در مدیریت پروژه است، روی دهد (Cicmil, 2006). 

📘در این رویکرد، محقق بر فرآیند تحقیق سلطه نمی یابد. در حقیقت در این روش یک تحقیق توسط محققان مختلفی صورت می پذیرد که در تلاش هستند تا با همکاری یکدیگر تصویری واقعی از آنچه در عمل و بافت واقعی پروژه روی می دهد کسب نمایند. بسیاری از محققان افرادی هستند که در پروژه فعالیت دارند و بخشی از زمان خود را نیز به پروژه تحقیقی اختصاص می دهند. بنابراین در این رویکرد، محقق نه تنها تلاش نمی کند تا خود را منفک از تحقیق و تحقیق شوندگان نماید بلکه می کوشد تا مرز های فیزیکی و روانی بین خود و سایر کنشگران را با هدف کسب درک عمیقتری از روابط اجتماعی و سیاسی بین ارکان پروژه تقلیل دهد. نوعی همکاری آگاهانه بین مشارکت کنندگان پروژه وجود دارد تا به اطلاعات و واقعیت های پروژه اجازه دهند بدون آنکه تحت فشار قرار گیرند ظاهر شوند، آنگونه که در هرمنوتیک، پدیدار شناسی و تئوری داده بنیاد قابل مشاهده است. (Geraldi,Söderlund, Walker,Crawford, Winter , Smith, Morris , Cicmil)

📘هر پروژه در حقیقت موقعیت منحصر به فردی را پیش روی مدیران پروژه قرار می دهد و به همین سبب نیز اگرچه بهره گیری از دانش استاندارد شده قبلی می تواند بسیار راهگشا باشد، اما می تواند مانع نیز باشد؛ چراکه در مواجه با شرایط منحصر به فرد هر پروژه مهارت های بسیار دیگری نیز لازم است که پرداختن به موضوعات و استانداردهای رسمی مدیریت پروژه به تنهایی برای آن کافی نیست و کسب مهارت مواجه با پیچیدگی، عدم قطعیت، حل مساله، فشار زمانی، استرس و... را مطالبه میکند.

📘در حوزه آموزش مدیریت پروژه رویکرد بالا به پایین، با هدف انتقال مطالب از قبل مشخص و استاندارد شده ای که فرض می شود تناسب زیادی با همه انواع مختلف پروژه، با شرایط محیطی و نهادی متنوع دارند، نتیجه غیر قابل اجتناب رسمی سازی آموزش در قالب دوره ها و کلاس های دانشگاهی و غیر دانشگاهی است که با هدف ارائه مدرک و گواهی نامه رسمی برگزار می شوند. به بیان بسیاری از منتقدین، چنین رویکردی موجب انتقال مطالبی می شود که از واقعیت های میدانی، فاصله دارد و همچنین توان تفکر خلاقانه و حل مسئله را در فراگیران دانش مدیریت پروژه تحلیل می برد و رویکرد منفعلانه و غیر تفکری را جایگزین نگاه انتقادی و مشارکت جو در توسعه کمی و کیفی دانش مدیریت پروژه می نماید (Ojiako, Ashleigh, Chipulu, & Maguire,; Thomas & Mengel; Ramazani & Jergeas,).

📘جامعه شناس آلمانی، رابرت میچل به عنوان یکی از اولین نظریه پردازانی که به موضوع قدرت در سازمان پرداخت، در مقاله ای که با عنوان "دموکراسی و قانون آهنی الیگارشی " در سال 1966منتشر کرد، ضمن استفاده گسترده از مفاهیم رایج در فلسفه سیاسی، بر این نکته تاکید کرد که هرکس از سازمان صحبت می کند در واقع از الیگارشی سخن می گوید.

📘هچ و کانلیف معتقدند قدرت در همه مفاهیم نظریه سازمان، مستتر است، به نحوی که در پس پرده مفاهیمی همچون فناوری، ساختار اجتماعی، فرهنگ و ساختار فیزیکی سازمان، مفهوم قدرت نهفته است. صاحبان قدرت هستند که نوع خاصی از فرهنگ را ترویج می کنند، ساختار اجتماعی سازمان و فناوری را شکل می دهند و از آن استفاده می کنند و ساختار فیزیکی را بر اساس سطوح قدرت بین منابع قدرت توزیع می کنند.

📘تحقیقات به عمل آمده در کشورهایی که دموکراسی کامل در آنها در جریان است نشان می دهد که دولت توانایی اینکه نماینده تام و تمامی برای منافع مردم باشد را ندارد. بنابراین تصور اینکه ذینفعان دولتی میتوانند نماینده خوبی برای منافع ذینفعان مردمی در طرح های عمرانی باشند، به ویژه در کشور هایی که واجد دموکراسی کاملی نیستند اساسا تصور نادرستی است (Ng, Wong, Yuan)، و با آخرین یافته های دو متفکر برجسته در حوزه فلسفه سیاسی (هابرماس و پوپر) تطایق ندارد.

📘در تعریف قدیمی تری که از واژه ذینفع از سوی موسسه تحقیقاتی استندفورد در سال 1960 ارائه شده است، ذینفع اشاره به افراد و گروه هایی دارد که از سازمان حمایت میکنند و برای حیات و موفقیت سازمان حیاتی هستند (Yuan). واقعیت آن است که طیف وسیعی از ذینفعان، با هدف جلوگیری از، آسیب دیدن منافع، و حقوق فعلیشان، ذینفع پروژه محسوب می شوند و لزوما منافع مثبتِ مستقیمی را از پروژه حاصل نمیکنند، و یا حداقل چنین برداشتی را در ابتدا از پروژه ندارند (Di Maddaloni & Davis)

📘واژه Stakeholder در زبان فارسی به ذینفع ترجمه شده است. اگر واژه "ذی" را به معنای "دارنده" یا "صاحب" در نظر بگیریم، می توان این واژه را به صورت تحت الفظی به صاحبان سود و یا منفعت ترجمه کرد. ارائه چنین برداشتی از این واژه بیشتر منعکس کننده نوعی سود و منفعت است که به صورت مثبت از پروژه پدید می آید. این تعریف با تعریف ارائه شده از سوی فریمن، به عنوان بنیان گذار نظریه ذینفعان تطابق ندارد، فریمن (1984) در کتابش با عنوان: "مدیریت راهبردی: یک رویکرد ذینفع محور" ذینفع را اینچنین تعریف میکند:" هر گروه یا فردی که می تواند بر دستیابی سازمان به اهدافش تاثیر بگذارد و یا از آن تاثیر بپذیرد"

📘مطابق با نظر Ojiako, Ashleigh, Wang, ،Chipulu رعایت استقلال محقق و تفویض اختیار فاکتوری کلیدی در جهت موفقیت پروژه های پژوهشی محسوب میشود. بر این اساس، رساله دکتری و پایانامه مقطع ارشد گونه ای از پروژه تحقیقاتی همراه با ساختار حاکمیتی ویژه محسوب میشوند. تجربیات قبلی نشان می دهند که روابط صمیمانه و تفویض اختیار به ویژه در پروژه رساله دکتری فاکتوری کلیدی در جهت موفقیت پژوهشی است (Crawford). در این حوزه تحقیقات کمی به انجام رسیده است، اما معدود تحقیقات به عمل آمده در حوزه پروژه های تحقیق و توسعه (R&D) با سطح تعریف پذیری کم و سطح ریسک و پیچیدگی بالا، به خوبی می تواند تاییدی بر اهمیت تفویض اختیار، عدم رسمیت، و سطح انعطاف بالا در پروژه های تحقیقاتی باشد (Basu, Thamhain).


📘ستاورد های بشری جدید در حوزه فلسفه علم، به طور گسترده رویکرد های معرفت شناسانه و روش شناسانه را در همه حوزه های دانش بشری تحت تاثیر قرار داده اند و دانش مدیریت پروژه نیز از دامنه این تغییرات مستثنی نبوده است. تحت تاثیر نظام معرفت شناسانه کانت، هایدگر، و ویتکنشتاین، رویکرد معرفت شناسانه در مدیریت پروژه بر میدان عمل(Practice)  و داده های حاصل از میدان تاکید میکند، و جهت گیری پدیدار شناسانه در طیف متنوعی از روش های تحقیقِ کیفی که در مدیریت پروژه مورد استفاده قرار میگیرند، بروز و ظهور یافته است.

📘تغییر در مبانی هستی شناسانه پروژه به ناچار تغییر در رویکرد های معرفت شناسانه و روش شناسانه را به همراه خواهد داشت. به طور خلاصه، با در نظر گرفتن پروژه به عنوان پدیده ای با ابعاد اجتماعی که ناشی از در هم تنیدگی گسترده جهان ذهنی، اجتماعی و فیزیکی مطرح شده از سوی پوپر می باشد، اکنون ما از منظر هستی شناسانه متفاوتی به پروژه نظاره میکنیم و آن را صرفا پدیده ای خارج از ذهن که در تطابق با نگاه کمی و مهندسی به مدیریت پروژه بود در نظر نمیگیرم بلکه آن را محصول در هم کنش مداوم ذهن انسان و جهان اجتماعی و فیزیکی محسوب میکنیم.  

📘بر اساس آنچه ما از پیش درباره تئوری سودگرایی می‌دانیم، تصدیق می‌کنیم که سنجش "موفقیت پروژه" به طور اجتناب ناپذیری، نیازمند مقیاس‌های ذهنی و عینی است. همچنین ممکن است موفقیت پروژه برای افراد مختلف، معنای متفاوتی داشته باشد (Jonasson & Ingason, Project Ethics).

📘اهمیت مولفه های موفقیت می تواند در طول عمر پروژه تغییر کند. به عنوان مثال، در مرحله آغازین یک پروژه، ممکن است محدوده، عامل حیاتی موفقیت باشد و تمام موازنه ها بر مبنای زمان و هزینه صورت گیرد. در طول مرحله‌ی اجرای پروژه ممکن است زمان و هزینه از اهمیت بیشتری برخوردار باشند و در نتیجه، موازنه ها بر روی محدوده صورت خواهند گرفت (هارولد کرزنر).                       
📘فاز های نخستین پروژه با واژگان، مفاهیم و معانی مختلفی مورد توصیف قرار میگیرند:
 واژگان پیش آغاز(Pre-Initiation)، آغاز(Initiation-Start Up)، تعریف، فاز صفر، امکانسنجی، پیش امکانسنجی(Pre-Feasibility Study (PFS))، طراحی مفهومی (Conseptual Design) و طراحی پایه (Basic Design)، برخی از این واژگان هستند. 
بررسی به عمل آمده نشان میدهد که وحدت مفهومی در این حوزه وجود ندارد و این موضوع منجر به کثرت در معانی نیز شده است. به عبارت دیگر، از مفاهیم موجود در این حوزه تفاسیر و معانی مختلفی از سوی محققان و فعالان حوزه مدیریت پروژه ادراک می شود که دارای محتویات متفاوتی هستند اما با نامی یکسان مورد اشاره قرار میگیرند. علاوه بر این، تقدم و تاخر و مرز بین مراحل آغازین پروژه مبهم است و کاملا روشن نیست، و اجماعی بین منابع مختلف در این زمینه دیده نمی شود.

📘بیشتر تفکرات ما در حوزه مدیریت و مدیریت پروژه توسط مرز هایی که توسط طبقه بندی های مصنوعی و غیر راهگشا پدید آمده، محدود شده است. بسته های کاری، فاز های پروژه، پیمانکاران و پیمانکاران جز، پروژه و طرح، همه و همه ساختار های مصنوعی هستند که به ما کمک می کنند تا برخی از جنبه های پروژه را درک کنیم اما مانع آن می شوند تا سیستم را از جنبه های دیگر مورد تحلیل و بهبود قرار دهیم.(Social Network Analysis in Construction/Stephen Pryke)         

                                                                                            

درباره بهترین های سایت بدانید...

Bird

یکی از مهمترین اهداف این سایت ایجاد فضای مشاوره تخصصی تحصلی و آزمون های ارشد و دکتری رشته مدیریت پروژه می باشد.

اهمیت مدیریت پروژه در چیست؟

مدیریت پروژه و ساخت، مجموعه ای هماهنگ از فعالیت های علمی، آموزشی و پژوهشی در زمینه مدیریت پروژه و ساخت، شامل طرح های عمرانی، صنعتی، تأسیسات زیربنایی و سایر پروژه ها است که با تکیه بر مفاهیم، دیدگاه ها، روش ها، تکنیک ها، نرم افزارها و نظام‌های مربوط به مطالعه و طراحی و اجرای پروژه ها به دنبال فعالیت های علمی- تحقیقاتی نظری، تجربی و یا تلفیقی از این دو است.

جستجو در سایت

مدیریت پروژه و ساخت

این سایت به منظور افزایش ارتباط و مشارکت دانشجویان، علاقمندان و صاحبنظران در حوزه مدیریت پروژه ایجاد شده است.

اطلاعات سايت

  • www.CPMiran.ir@gmail.com
  • مدیریت سایت
  • تاريخ امروز:
  • www.CPMiran.ir